چکیده: (3308 مشاهده)
معنابخشی فرایندی است که افراد به کمک آن به تجربیات زیستۀ خود معنی میبخشند. نخستین بار گروه پارک در دهۀ ۱۹۷۰ در مطالعات خود در زمینۀ تعامل انسان و کامپیوتر این مفهوم را معرفی کرد. سپس برندا دروین در حوزۀ علم اطلاعات و ارتباطات آن را بهکار برد و مدتی بعد نیز ویک در مطالعات سازمانی خود از آن بهره گرفت. این مقاله به مقایسۀ سه نظریۀ مطرح در حوزۀ رفتار اطلاعاتی به تبیین روابط مفهومی موجود میان آنها و مفهوم معنا پرداختهاست. در این پژوهش ابتدا مبانی نظری و رویکردهای سه نظریه «معنابخشی»، «معنابخشی سازمانی و کاربرد اطلاعات» و «نظارت و کماثرکردن» در حوزۀ رفتار اطلاعاتی بررسی و روابط مفهومی موجود تبیین شدهاست. بر این اساس، روش این پژوهش مطالعۀ کتابخانهای و سندی با رویکرد تحلیلی و مفهومی است. نتایج این بررسی نشان میدهد نظریۀ معنابخشی دروین زیربنای نظریۀ معنابخشی سازمانی ویک است. معنابخشی دروین بیشتر بر فرد تکیه میکند و آن را امری درونی برای فرد تلقی میکند، درحالیکه این موضوع در سالهای اخیر و گسترش مطالعات، بیشتر بر فرایند معنابخشی، فارغ از فردی یا گروهیبودن آن تأکید شدهاست و ویک بیشتر به معنابخشی گروهی توجه کردهاست. استعارۀ مثلثی دروین با نظریۀ میلر منطبق است؛ زیرا فرد در ظرف زمان و فضا دچار شکاف اطلاعاتی شدهاست. بهنوعی میلر در این نظریۀ معنابخشی، دو گروه از کاربران را (ناظران و کماثرکنندگان) تشریح میکند. نظریههای معنابخشی روند حرکتی را از فردگرایی به جمعگرایی داشتهاند و در این میان پژوهشگران دیگری نیز موقعیتهای مختلف کاربران را که بر معنابخشی تأثیرگذارند، بررسی کرده و در آن حوزهها نیز نظریهپردازی نمودهاند.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عمومى دریافت: 1396/5/17 | پذیرش: 1396/5/17 | انتشار: 1396/5/17